باید سبک زندگیم رو عوض می کردم ، البته بهتره گفت سبک خواب ! ، چندین بار تصمیم قاطع و عملی گرفتم برای انجام این کار اما نشد ، باز هم از دو هفته پیش تصمیم گرفتم که روند تغییر رو شروع کنم ، این بار اما با یه تفاوت در روند اجرای برنامه ، تغییر تدریجیِ سختِ بی شتاب. اولین برنامه حذف خواب بعد از ظهر بود ، که برای من مثل اینه که سخت گرسنه باشم ویه دونه ته دیگ ماکارونی بگذارن جلوم و بگن بهتره که نخوری !. ولی خوب این بار ته دیگ رو نخوردم ... ببخشید یعنی بعد از ظهر نخوابیدم و در عوض شب دوساعت زودتر ، یعنی حدود ساعت 10 خوابم برد. و درست چندثانیه پیش از اذان صبح بیدار شدم (یکی از رویاهایم تحقق یافت ! ، اما دوامی نداشت...) ، نماز رو که خوندم باز خوابم اومد ، ولی این بار قرار گذاشتم که تا چندساعت بیدار بمونم و بع بخوابم ، با این شرط که این چندساعت بیدارموندن هر روز بیشتر بشه تا این که دیگه بعد از نماز صبح کاملا انرژی داشته باشم برای شروع روز جدید و تا شب بیدار بودن. هنوز اون تغییری که می خواستم حاصل نشده.  اما سردرد های مکرر که از نخوابیدن بعدازظهر شروع میشه تا خود شب همراهمه. ولی خوب قرار گذاشتم این بار همه چیز رو تحمل کنم تا ساعت خوابم رو این بار درست و بی نقص تنظیم کنم.

شاید براتون این سوال پیش بیاد که مگه قبلش چقدر می خوابیدم و باید عرض کنم ، هشت ساعت شب و دو ساعت ناقابل نیز بعدازظهر که سرجمع می شود حدود ده ساعت... بله ده ساعت !

ملتمسانه از شما میخوام که برای این حقیر دعا کنید... یک بار بعد نمازتون بگید خدایا این خوشفکر رو به راه درست هدایت کن، بچه ی خوبیه، تو دلش هیچی نیست(فقط یه کم کبد و پانکراس و اینا) ، دستش رو بگیر ثواب داره به خودت(خدا) !