یه شهری به فاصله ی تقریبا صد کیلومتری شهر ما هست و مسلما هم یه جاده بینش و حدود هشت مسجد کامل شده و نیمه کاره توی این راه صد کیلومتری وجود داره و مسافران تقریبا فقط از دوتا از مساجد استفاده می کنند ، حالا جریان ساختش این بوده که یه فردی که وضعش خوب باشه خوابی می بینه و احساس تکلیف می کنه برای ساخت مسجد ، خوب یه جاده بیابونی هست که زمین خالی زیاد داره و البته ارزون و بهترین جا برای ساخت مسجد.

من خیلی خوشحالم که توی کشوری زندگی می کنم که به این مسئله اهمیت داده میشه و علاوه بر وجود محل عبادت ، اگر در جاده ساخته بشه که امکانات دیگری هم برای مسافران به همراه داره .


اما ...

به نظرتون یک جاده ی 100 کیلومتری ، بیش از دو مسجد نیاز داره ؟!

من نمیدونم چرا افرادی که خواب می بینند ، یک دفعه محض رضای خدا خواب نمی بینند که به افراد بی سرپرست ، بدسرپرست ، از کارافتاده ، بیکار و ... کمک کنند.

خوب شما فکر کنید پولی که صرف ساختن این مسجد شده ، به یک فرد بیکار جویای کار به عنوان وام بدون بهره داده داده بشه و اون شخص کسب و کاری راه بیندازه. در این صورت یک فرد مسلمان از گرفتاری درمیاد و تا آخر عمر دعاگوی شخص کمک کننده خواهد بود.


+موارد فراوانی از این کار دیدم که فقط به ذکر یکی بسنده کردم.

+ کاش می شد به خواب این جور آدم ها نفوذ کرد !

+ ... اما فکر نبود (تکمیل عنوان)

+ علت استفاده از فعل گذشته در عنوان اینه که این قضیه مال چندسال پیشه که به اندازه کافی پول بود

 فعلا علی الحساب برید به طرح همسفره کمک کنید ، باشد که رستگار شوید ...