شبی قرار بود هوا به حدی سرد بشه که احتمال سرمازدگی درخت های پسته هم کم نبود از قبل هم هشدارهای لازم رو داده بودن و ما هم اون شب بعد این که برای سلامتی درختان دعا کنیم!، با ژاکت و پتو و از این قبیل تجهیزات خوابیدیم، صبحش که بیدار شدم(البته تقریبا لنگ ظهر بود!)، هوا به قدری گرم شده بود که پنجره های تار عنکبوت گرفته ی اتاقم رو باز کردم که هیچ، رفتم رو مخ جناب پدر که کولر هم چیز خوبیه :)))) شاید باورتون نشه ولی بعد از چندساعت ایشون هم به عمق فاجعه پی برد و با سرویس کار کولر تماس گرفت!!!

یه همچین منطقه ی آب و هوایی داریم ما...


+ از اون جایی که متوجه شدم پیشوند «آقا» کمینه ی سنم رو حداقل ده سال بالا میبره! حذفش کردم.

+ شاید تا بعد انتخابات این جا نیام، بنابراین همین الان اتمام حجت کنم که لطفا خواهشا انصافا به یکی رای بدید که فقط از قبلی ها نباشه، فقط همین.

+من اگه جای دولت حاضر بودم، فقط سکوت می کردم و خیلی نرم به افق می پیوستم...