خیلی منتظر بودم مسابقه ی کتابخونی خندوانه شروع بشه تا باز هم شاهد معرفی چند عنوان کتاب خوب از این برنامه باشیم و البته جایزه صد میلیونی !، اما با این که ده عنوان کتاب معرفی شده ، بیشتر آن ها نزدیک به هم و تقریبا از موضوعات یکسانی کتاب معرفی شده و البته میتونست تعدادی از کتاب ها ترجمه شده باشه که در حال حاضر همه ی کتاب ها ایرانی هستن ، در این بین کتابی که من ازش خوشم اومد ، کتاب آبنبات هل دار بود ، یادم نمیاد به جز کتاب های جوک که چندین ! سال پیش منتشر میشدن ، کتابی من رو به خنده وادار کرده باشه...

داستان این کتاب مربوط به زندگی در خلال جنگ تحمیلی هست و از زبان یک بچه ی ده ساله با گویش بجنوردی روایت میشه ، 

تو قسمتی از داستان که محمد برادر محسن (راوی ، پسر ده ساله) ، که البته شخصیتی جدی و سنگین است ، به جبهه رفته و بعد از چندماه که نامه ای از او نمی رسد ، محسن فکری به سرش می زند ، نامه ای می نویسد و از طرف محمد می فرستد ، قسمتی از نامه :


سلام بر آقاجان و مامان و بی بی و ملیحه و خودم ، که محمدم. خوب هستید ؟ الان که این نامه را می نویسم در قصر شیرین نشسته ایم. جایتان خالی ! خیلی قصر قشنگی است. توی حیاط سنگر درست کرده ایم و داریم با بقیه ی هم سنگرها موز می خوریم. بفرمایید موز! هه هه هه شوخی کردم. راستی آقاجان من توی تیراندازی از بقیه نشانه گیریم خیلی بهتر است. مثل رابین هود با هر تیر دو عراقی را می زنم و به قول حمید دهانشان را سرویس می کنم ؛ اما حیف که گلوله هایم زود تمام می شوند و برای خرید گلوله به پول احتیاج دارم. بنابراین، اگر ممکن است مقداری پول بدهید محسن برایم بفرستد جبهه تا بتوانم گلوله بخرم. ضمنا وصیت می کنم چراغ قوه ام و دوچرخه ی خودتان را هم به محسن بدهید تا بتواند کارهای خانه را بهتر انجام بدهد. مامان جان، از طرف من همه ی اعضای خانواده، به خصوص آقاجان را ببوس ... هاهاهاها ... عروس داماد رو ببوس یاالله ... راستی ، مامان جان ، به جای بوسیدن ملیحه ، به او بگو بیشتر حواسش به درس باشد تا ان شالله هم درکنکور قبول شود و هم اینکه دیگر مزاحمی زنگ نزند. شنیده ام نمره ی محسن این ثلث خیلی بهتر شده. جوری که خودش متوجه نشود ، یک هدیه برایش بگیرید تا تشویق شود. به بی بی هم بگویید شب ها دندان مصنوعی اش را در لیوانی که آب می خوریم بالای سر کسی نگذارد. یک بار کم مانده بود یکی از اعضای خانواده ، که تشنه شده بود ، اشتباهی آب آن لیوان را بخورد !